زندگینامه مشاهیر و فرزانگان

زندگینامه چهره های ماندگار

زندگینامه مشاهیر و فرزانگان

زندگینامه چهره های ماندگار

ابوالقاسم الهامی (لاهوتی)

لاهوتی شاعر و مبارزی ایرانی بود که بخش مهمی از زندگی پرحادثه او در تبعید گذشت. سالهای در استانبول و روزگاری در اتحاد شوروی (سابق). مرگ او هم سرانجام به سال ۱۳۳۶ شمسی در مسکو اتفاق افتاد. نام او ابوالقاسم الهامی بود و تخلص شعری اش لاهوتی, اصلش از کرمانشاه و سال ولادتش ۱۳۰۵ قمری میباشد. پدرش کشاورزی ساده اما اهل شعر و ادب و مردی آزادی خواه بود.
ابوالقاسم در دامان خانواده با ادبیات و شعر و محیط ادبی کرمانشاه آشنا گردید. بضاعت مالی پدر برای تحصیل او کفایت نمی کرد. بنابراین با کمک مالی یکی از آشنایان پدر به تهران رفت و در همان ایام که کمتر از هجده سال داشت, نخستین غزل وی با لحنی سرشار از شور و آزادی خواهی در روزنامه حبل المتین کلکته انتشار یافت و نام او بر سر زبانها انداخت. لاهوتی در انقلاب مشروطیت در صف فدائیان آزادی قرار گرفت. اندکی بعد وارد ژاندارمری شد, که در آن زمان زیر نظر سوئدیها اداره میشد. رئیس ژاندارمری قم بود که بر اثر یک سوءتفاهم میانه اش با سوئدیها به هم خورد و به جرم اقدام به خرابکاری محکوم به اعدام شد, ولی او به خاک عثمانی گریخت و چندی در آن جا با دشواری و پریشانی روزگار گذشت.
در این دوره از زندگانی, به کار بردن شعر فکاهی و طنزآمیز را به عنوان حربه ای برای مبارزات اجتماعی از میرزا علی اکبر طاهرزاده مشهور به صابر آموخت. لاهوتی پس از آن که سه سال در استانبول زیست به کرمانشاه بازگشت. در دو سال آغاز جنگ جهانی اول, روزنامه بیستون را در زادگاه خود منتشر کرد. بعد از شکست قوای اروپا مرکزی دوباره به ترکیه رفت,
تا این که در آغاز سال ۱۳۴۰ ه.ق به شفاعت مخبرالسلطنه فرمانفرمای تبریز به ایران بازگشت و با همان درجه سابق وارد ژاندارمری آذربایجان شد. لاهوتی در راس ژاندارمری تبریز رشادتها از خود نشان داد و با کمک انقلابیون تبریز را گرفـت, اما پس از شکست عملیات آنها, نا گزیز به شوروی گریخت و تا پایان عمر خود در تاجکستان در سمتهای آموزگاری دبستان, عضویت در حزب کمونیست, ریاست آکادمی علوم تاجکستان و وزارت معارف به سر برد تا این که سرانجام به سال ۱۳۳۶ شمسی در مسکو در گذشت.
نخستین اشعار لاهوتی در روزنامه مشهور آن عصر حبل المتین و ایران نو به چاپ رسید, اما اشعار سالهای آخر عمرش در روزنامه آواز تاجیک طبع و منتشر می شد.
دیوان لاهوتی مجموعه ای است از قطعه و غزل و مقداری تنصیف و ترانه ، که عموماً با زبانی ساده و روان سروده شده است. زبان شعرهای اجتماعی او اغلب حماسی و خشن و فاقد تصویرهای شعری است. از نظر مسلکی برروی هم او را باید شاعری مادی و معتقد به نارکسیسم قلمداد کرد که شعر خود را سلاحی میدانست برای تحقق آرمانهای طبقه کارگر.
شعر لاهوتی از نظر ساخت و قالب یکسره از نوآوریهای شبه نیمایی خالی نیست. برای مثال شعر سنگر خونین او که ترجمه یکی از شعرهای ویکتور هوگوست. به صورت شکسته در سال ۱۳۰۲ شمسی در مسکو سروده است.
رزم آوران سنگر خونین شدند اسیر
با کودکی دلیر
به سن دوازده
- آن جا بدی تو هم؟
ـ بله
با این دلاوران
- پس ما کنیم جسم ترا
هم نشان به تیر
تا آن که نوبت تو رسد
منتظر بمان

به اعتبار باید لاهوتی را نخستین کسی دانست که پیش از نیما شعر نیمایی با قالب شکسته و غیر عروضی سروده است.
لاهوتی هرگز به کار شعر و شاعری به معنای هنری و بسیط آن دل نداد و بیشتر روزگارش به مشاغل سیاسی و نظامی گذشت. با این حال در فرهنگ و اندیشه قوم تاجیک اثر مثبتی برجای گذاشت، تا آن جا که هم اکنون در تاجیکستان به عنوان یک چهره ادبی و انقلابی نا و احترام او پس از گذشت چندین دهه پایدار مانده است. اهمیت او در سیر شعر فارسی بیشتر به دلیل سنت شکنی ها و نوگراییهایی است که پیشتر یا همزمان با نیما یوشیج در شعر خویش آشکار کرده است.
نمونه ای از شعر او:

دهد جان
غیرتم می کشد این گونه که پروانه دهد جان
سوزد و خوش بود الحق که چه مردانه دهد جان

ای خوش آن عاشق صادق که به میدان محبت
غرق خون گردد و در دامن جانانه دهد جان

در گه دوست بود خانه آزادی و امید
زنده آن است که در خدمت این خانه دهد جان

گر خزان حمله کند بنده آن بلبل مستم
که جدایی نکند از گل و در لانه دهد جان

لطف الله نیشابوری

مولانا لطف الله نیشابوری از شاعران قرن هشتم و آغز قرن نهم هجریست که پایان عهد ایلخانان و دوران طغا تیموریان و آل کرت و سربداران و تیمور و فرزندانش امیرانشاه و شاهرخ را درک کرده و بسیاری از شاهان و صدور, بویژه این سه تن اخیر را مدح گفته است. نامش لطف الله بوده و نظر به مقامات معنوی که داشته از وی همه جا به عنوان مولانا یاد می کرده است. او از نام خویش برای تخلص شعریش استفاده می کرده و لطف تخلص می کرده است. در نیشابور بدنیا آمده و در اول عمر خود در همانجا به تحصیل علم و کسب هنر پرداخت و پس از آنکه شاعری کار آمد شد به خدمت خواجه علاءالدین محمد فریومدی صاحب دیوان خراسان روی آورد و در آنجا با ابن یمین فریومدی آشنایی یافت و اشعار خود را بر او عرضه کرد و مورد تشویق و تحسین آن استاد قرار گرفت. بخشی از آگاهی ما از احوال دوران شباب شاعر و بدایت حال او متخذ از قصیده ایست در دیوان شاعر با مطلع:
یاد شب و روزی که مرا یار قرین بود با یار قرین کلبه من خلد برین بود

ونشان می دهد که در خاندانی مرفه و صاحب مکنت بدنیا آمد و از تحصیل علوم ادبی و مطالعه دیوانهای شاعران تازی گوی برخوردار شد و پس از فراغت از دانش اندوزی و ادب آموزی به مدیحه گویی و غزلسرایی پرداخت و در مجلس علاءالدین محمد فریومدی از دوستی و همنشینی ابن یمین و تحسین و تشویق او بهره مند شد و پایان عمر را در پریشانحالی گذراند. از میان سربداران کسانی که ممدوح لطف الله بودند عبارتند از: تاج الدین علی چشمی معروف به علی شمس الدین (مقتول به سال ۷۵۵) نظام الدین یحیی کرابی (مقتول بسال ۷۵۹) و خواجه نجم الدین علی موید (۷۶۶-۷۸۸هجری) و از میان تیموریان نخست خود تیمور گورکان سپس جلال الدین میرانشاه و شاهرخ را ستود. بنابر اشارات تذکره نویسان وی از ولایت بهره یی داشت و بکار دنیا کم التفات بود و در آخر عمر و روزگار پیری از شهر نیشابور به دیه اسفریس که به قدمگاه امام رضا (ع﴾ مشهور است رفت و در باغی که داشت بسر برد و عاقبت در همانجا بسال ۸۱۶ هجری بدرود حیات گفت. تقی الدین کاشی نزدیک به هشتصد بیت از اشعار لطف الله را در تذکره خلاصه الاشعار خود نقل کرده است و شادروان سعید نفیسی نوشته است که دیوان وی نزدیک چهار هزار بیت بدست است.