1-1-
ژانشاردندر سال1643 م.، درستسالیکهلوئیچهاردهمبهتختنشست، در
شهر پاریسمتولد شدهو در همانمحلبهتحصیلپرداختهاست. او پسر مرد
جواهرسازیبودهکهدر میداندوفینبهکار مشغولبودهاستو نزد همو
استکهشاردناز زمانکودکیشناختسنگهایقیمتیو فنو هنر جواهرسازیرا
آموختهاست.
خانوادهیشاردنبهفرقهیپروتستانهوگِنو (1) تعلقداشتو بهطور
کلیاغلببا مقاماترسمیفرانسویو کلیسایکاتولیکمشکلپیدا میکرد.
بههمینسببشاردنجوانعلاقهیزیادینداشتتا در فرانسهسکونتکند و از
طرفدیگر شغلجواهرسازی، میلدسترسیبهسنگهایقیمتیو شاید نیز
نوعیعشقبهشناختافقهایدوردست، او را متوجهآسیا و هند شرقیکرد.
ویدر بیستو دو سالگی(1664-1665 م.) اولینسفر خود را آغاز کرد کهدر
حدود ششسالطولکشید. در اینسفر، ایرانبیشاز کشورهایدیگر نظر او را
جلبکرد، بهنحویکهعملاً بیشتر وقتخود را در اینکشور گذراند.
سفر دومشاردناز 17 ماهاوت1671 م. آغاز شد. اینبار
زنتاجریبهنامخانملسکو او را همراهیمیکرد کهبسیار جسور و متهور بود
و بارها در مشکلاتراهو خطراتزیادیکهبدانها رویمیآورد،
بهشاردنکمکمیکردهاست. آندو در گرجستانبهسببمزاحمتطایفهیآنجاز
چیزینماندهبود کهزندگیخود را از دستبدهند و شاردنبا تعویضلباس،
خود را بهصورتیککشیشبینوایفرقهیکاپوسیندرآورد و بدینوسیلهآندو
توانستند خود را نجاتدهند. سرانجامآنها در تابستان1673 م.
بهاصفهانرسیدند و تا سال1677 م. در اینشهر اقامتکردند.
عاقبتشاردنایرانرا در سال1677 م. برایهمیشهترککرد و دوبارهدو
سالهمدر هندوستانماند و بعد، احتمالاً با کشتی، از
راهدماغهیکاپبهاروپا بازگشتهاست.
از طرفدیگر باید گفتکهچونشاردنشدیداً بهتعلیماتکالوناعتقاد
داشتهاستو از آنجا کهمطابقلایحهینانتکهدر فرانسهپروتستانها اجرا
میشده، دیگر در اینکشور امکانپیشرفتبرایاو نبوده، عملاً در
سال1681 م. بهانگلستانپناهبردهو مورد حمایتشارلدوم،
پادشاهانگلستان، قرار گرفتهاستو بعدها رسماً از طرف«وایتهال»
ملقببهعنوان«سر» (آقا) شدهو همچنینعنوان«شوالیه» (2) را
کسبکردهاست.
شاردندر انگلستانکهدیگر آنجا را وطناصلیخود بهحسابمیآورد، با
دختریاز منطقهینورماندی(3) فرانسهکهاو همدر
آنزمانبهانگلستانپناهآوردهبود، ازدواجکرد. شاردنبهجز
مدتیکهنمایندهیدولتانگلیسدر کمپانیهند شرقیدر هلند بود،
بقیهیسالهایآخر عمر خود را در انگلستانگذراند، یعنیتا
پنجمماهژانویه1713 م. کهدر هفتاد سالگیدر لندنفوتکرد.
در بعضیازمنابعفرانسویاحتمالدادهاند کهشاردندر قبرستانچیسویک
(Chiswick) نزدیکلندندفنشدهباشد، ولیمطابقتحقیقاتیکهنگارنده(دکتر
مجتهدی) توسطدوستانخود در اینزمینهانجامداده، معلومشد
کهچنیننیست. لوحیادبود رسمیشاردنکهجنبهیتجلیلاز او دارد در
کلیسایعظیموستمینیستر (Westminster Abbey) لندننصبشدهاستو در
کتابچهیراهنمایرسمیکلیسا (چاپ1997 م.) دربارهیاو (ص17)
شرحمختصریآوردهشدهاست. ظاهراً جسد او در
آلبانیحومهینیویورکدفنشدهاست، البتهمعلومنیستچرا و چگونهجسد را
بهآمریکا بردهاند. بر نگارندهلازماستکهدر اینجا از
خانمنرگساهریتشکر کنمکهاطلاعاتو عکسها و مدارکیرا جمعآوریکردهو
فرستادهاند.
شاردن، تاجریچیرهدستبود
1-2- بعضیاز متخصصانکهدربارهیشاردناظهار نظر کردهاند،
ضمناشارهبهاستحکامانکارناپذیر شخصیتاو کههمراهبا نوعیتهور و
بیباکیو خطرجویینیز بودهاست، از مهارتو کاردانیویدر امور تجارتو
مبادلهیکالاها سخنبهمیانآوردهاند. شاردنبا فروختنساعتو
زیورآلاتجواهرنشانو طلایساختِ اروپا در عثمانیو ایرانو
حملکالاهایایندو کشور بههندوستانو خرید الماسدر اینسرزمینبهمنظور
فروشآنها در فرانسهو انگلستان، موفقشدهبود و با پشتکار و انضباطدر
برنامهیکارهایخود ثروتفراوانیرا جمعآوریکند، ولیآنچهدر نزد
شاردنغیرمتداولو شاید استثناییبهنظر میرسد، ایناستکهاینشخصبا
وجود تلاشدائمیخود در مالاندوزی، لحظهایاز
پرداختنبهمشاهداتدقیقو افزایشاطلاعاتدر علوممختلفو شناختو
بیانروشنآنها غفلتنورزیدهاست.
دریافتلقب«تاجرشاه» از شاهعباسدوّم
1-3- او علاوهبر زبانفارسیکهآنرا خوببلد بود - البتهبدوناینکهبر
ادبیاتغنیاینزبانتسلطواقعیداشتهباشد - تا حدودیترکیو عربیهمیاد
گرفتهبود. او در مورد فارسیدانیخود در مقدمهیآخرینچاپسفرنامهاشدر
زمانحیاتخود (چاپپنجمدر سال1711 م.) ادعا میکند کهاز
تماماروپاییانیکهدر آنعصر بهشرقسفر میکردهاند، تسلط
در
اینمجلد همچنینشرحمسافرتشاردنبهبندرعباس(در سال1674 م.)
گزارششدهاست. در اینمقدمهشاردنبهچند مطلبدیگر نیز اشارهدارد
کهمیتواند حائز اهمیتباشد. اولاینکهدربارهیجغرافیا و
تاریخایرانمطالبیآوردهاستو همچنیندربارهینشانهاییکهاز
عالممسیحیدر ایرانبهچشممیخورد، یادداشتهایزیادیفراهمآوردهاست.
تصور میرود کهچونشاردندو سالبعد از اینتاریخفوتکردهاست،
موفقنشدهباشد آنها را تنظیمکردهو بهچاپبرساند و احتمالاً
نسخهخطیآنها باید در جاییمحفوظماندهباشد.
بیشتریبر
زبانفارسیداشتهو توانستهاستمستقیماً با بزرگانو
مقاماترسمیایرانوارد مذاکرهشود و روابطبسیار خوبیبا آنها برقرار
سازد، بهطوریکهشاهایران، عباسثانی، علاوهبر اینکهلقب«تاجرشاه»
را بهاو داده، چند قطعهجواهر قیمتینیز بهاو هدیهدادهاستکهبنا
بهگفتهیشاردنخودششکلآنها را طراحیکردهبود.
او مینویسد کهدر سفرنامهیخود از آوردنتوصیفاتخیالیخوشآیند و ایجاد
توهماتو خوشباوریدر خوانندگانخودداریکردهاستو از آنجا کهبیشتر عمر
خود را در خارجگذرانده، بدونتکلفو بدونادعایادبی، مطالبخود را
بهزبانبسیار سادهبهرشتهتحریر درآوردهاست.
تاجگذاریسلیمانسومبهشاهایران
1-5- همچنینمیگوید کهدر طیسفر اولخود با اینکهمطالببسیار زیادیرا
جمعآوریکردهبود، ولیاز آنجا کههنوز باور نمیکرد آنمطالبواقعاً
کاملباشند، پسدر سال1671 م. فقطبهچاپقسمتکوتاهیاز
نوشتههایخویشاکتفا کرد کهعنوانتاجگذاریسلیمانسوم،
پادشاهایران(4) را داشت. او در مسافرتدومخود بهایران، با
تکمیلزبانفارسیو معاشرتبیشتر با مردمایران، راجعبهرسومو عاداتو
اعتقاداتو جنبههایدیگر زندگیایرانیان، بر اطلاعاتخود افزود و
نواقصنوشتههایقبلیخود را رفعکرد و با
جنبهیتخصصیبیشتریبهبیانآنها پرداخت. ویادعا کردهکهاصفهانرا
بهتر از لندنو فارسیرا بهاندازهیانگلیسیبلد استو آنرا
بهسهولتزبانفرانسهحرفمیزند؛ در عرضو طولکشور ایرانسفرها کردهو
بهنحو کاملحاشیهیساحلیدریایخزر را پیمودهاستو
سواحلجنوبیایرانرا نیز میشناسد و در جاهاییکهنبودهو آنها را
ندیدهاست، از افراد صالحو وارد اطلاعاتکافیرا گرفتهتا گزارشهایخود
را واقعاً مستند و معتبر سازد. آنگاهدر سال1686 م.
اولینقسمتسفرنامهیخود را در لندنبهچاپرساندهو بلافاصلهکلّ
سفرنامهرا در دوازدهجلد در شهر آمستردامهلند منتشر کردهاست.
چاپپنجم(یعنیچاپ1711 م. کهآخرینچاپکتابدر زمانحیاتشاردناست)
شاملاضافاتو تجدیدنظرهاییهماست، در سهجلد تهیهشدهکهجلد
اولآنشاملگزارشسفر است؛ جلد دومتوصیفکلّیایرانو حکومتو قوا و
قوانینو رسومو عاداتایرانیانو غیرهاست؛ ویدر جلد
سومبهتوصیفاختصاصیشهر اصفهانپرداختهو در ضمنتصویر بناها و
ساختمانهایمختلفیکهشخصیبهنامژ.گِرِلو (5) در محلآنها را
طراحیکرده، در آنبهچاپرساندهاست. در اینمجلد
همچنینشرحمسافرتشاردنبهبندرعباس(در سال1674 م.) گزارششدهاست.
در اینمقدمهشاردنبهچند مطلبدیگر نیز اشارهدارد کهمیتواند حائز
اهمیتباشد. اولاینکهدربارهیجغرافیا و تاریخایرانمطالبیآوردهاستو
همچنیندربارهینشانهاییکهاز عالممسیحیدر ایرانبهچشممیخورد،
یادداشتهایزیادیفراهمآوردهاست. تصور میرود کهچونشاردندو سالبعد
از اینتاریخفوتکردهاست، موفقنشدهباشد آنها را تنظیمکردهو
بهچاپبرساند و احتمالاً نسخهخطیآنها باید در جاییمحفوظماندهباشد.
از طرفدیگر تصور نمیرود مستقیماً از اخلافشاردنکسیباقیماندهباشد،
زیرا ویسهپسر داشتکهحقارشدیترا از اولیسلبکرد، چونمطابقمیلو
سلیقهپدر تربیتنشدهبود، فرزند دومبا اینکهاخلاقمورد پسند پدر را
داشت، هیچگاهازدواجنکرد و از پسر سوماو نیز فرزندیباقینماند.
بهاحتمالمقرونبهیقیناز دودمانشاردننباید کسیباقیماندهباشد).
دوماینکهبهنظر او کلاً آسیا مثلاروپا نیستو شرقیانچیزیبهنام«مُد»
نمیشناسند و احتمالاً لباسو پوشاکو نحوهیزندگیو عاداتو رسومآنها
بهعینهبههمانصورتقدیمخود باقیماندهاستو از
اینلحاظمطالعهیآنها جمعاً
بهمنزلهیمشاهدهیمستقیمآنچیزهاییاستکهاز زمانهایبسیار دور
بهنحو زندهباقیماندهکهاهمیتخاصّیدارند.
ایرانبرایمطالعهبهتر از اروپاست!
1-6- دیگر اینکهبهنظر شاردنبا شناختنایرانو مناظر و
زبانایرانیانبهتر میتوانبهروححاکمبر کتبمقدسمسیحیپیبرد، زیرا
بر کلّ اینکتابها خواهناخواهروحکاملاً شرقیحاکماستو از
اینلحاظحتیبهعقیدهیاو، مطالعهیکتابهاییکهدربارهیایراناست،
جالبتوجهتر از نوشتههاییدربارهیاروپاست.
نخستینجهانگرد فیلسوف
1-7- در میانکلجهانگردانخارجیکهدر قرنهفدهممیلادیبهایرانسفر
کردهاند، شاردناولینکسیاستکهعملاً خود را بهعنوانجهانگرد
فیلسوفشناساندهاستو اینجنبهدر بافتو محتوایگزارشهایسفر او جا
بهجا بهخوبیبهچشممیخورد و بهنحویبهمتفکرانبعدی، همچونمنتسکیو
و گیبوننوید میدهد. در هر صورتاز لحاظتاریخیاو اولینجهانگرد
غربیاستکهدر سفرنامهیخود
بهنحویصریحنهفقطبهاعتقاداتدینیایرانیان، بلکهبهوضعفلسفهدر
ایراناشارهکردهاست. البته فلسفههایاسلامیاز اواخر
قرننهممیلادیبهبعد بهنحو بسیار وسیعتر، با وجود بروز جنگهایصلیبیو
شاید بهعلتآنها در قرندوازدهمدر دارالترجمهیطُلیطلهو در
قرنسیزدهمبهسببتفکیکسنّتهایفکریمختلفدر دانشگاههایاروپا به
نظر
او کلاً آسیا مثلاروپا نیستو شرقیانچیزیبهنام«مُد» نمیشناسند و
احتمالاً لباسو پوشاکو نحوهیزندگیو عاداتو رسومآنها
بهعینهبههمانصورتقدیمخود باقیماندهاستو از
اینلحاظمطالعهیآنها جمعاً
بهمنزلهیمشاهدهیمستقیمآنچیزهاییاستکهاز زمانهایبسیار دور
بهنحو زندهباقیماندهکهاهمیتخاصّیدارند.
صورتتخصصیتر
مورد نظر بودهو موجبتحولاتزیاد فرهنگیو اجتماعیغربیانشدهاست.
ولیشاردننخستینکسیاستکهبا حضور در محلو بر اثر آشناییبا
دانشمندانو متخصصانایرانیاز جریاناتفکریآندورهگزارشدادهاستو با
وجود جنبهیاجمالییادداشتهایاو کهاز محدودهیخبررسانیمتداولفراتر
نمیرود، تأملدر گفتههایاو بسیار مفید و آموزندهبهنظر میرسد.
منشاء علوماز شرقاست
1-8- شاردندر جلد دوم(چاپ1711 م.) سفرنامهیخود، در
قسمتیکهاختصاصبهشرحوضععلومو هنرهایآزاد نزد ایرانیاندارد،
مطالبیرا آوردهاستکهبدونتوجهبدانهااحتمالاً نمیتواننظر خاصّ او را
در مورد فلسفهدریافتو ما در اینجا بعضیاز گفتههایاو را مستقیماً از
متنویتلخیصمیکنیم: شاردندر ابتدایاینقسمتنظر میدهد
کهبهعقیدهاو، منشاء علومکلاً از شرقو خاصّهاز هندوستاناست.
اولینبار برهمنانو مرتاضانهندیبودهاند کهبهعلومپرداختهاند و
بهمرور سنتآنها بهکلدانیانو بابلیانمنتقلشدهو بعد از آنکهدر
ایرانو سوریهو مصر پیشرفتحاصلکردهاز طریقبحرالاحمر بهفنیقییهو
سپسبهیونانرسیدهاست. او توضیحمیدهد کهبا تأملدر
قدیمیترینعلومجهان، یعنیطبو نجوم، ریشهیشرقیآنها محرز میشود،
زیرا اسکولاپ(6) کهسالها قبلاز بقراطو جالینوسبوده، داروهایخود را
از گیاهانیدرستمیکردهکهدر شرقو خاصّهدر هندوستانمیروییدهاست.
در نجومهمبیشتر اصطلاحات، کلدانیو عربیاستکهقرابتیبا اصطلاحاتهند
باستاندارد. ریشهیشرقیفلسفهرا همنمیتوانانکار کرد، مثلاً بهطور
کاملمیتواناصولفکریهندیها از نزد قدیمیترینمتفکرانیونان،
همچونفیثاغورسیافتکهبهتناسخ(7) قائلبود و نیز ذیمقراطیسو
اپیکوروسکهبهاجزایلایتجزا (8) قائلبودهاند. شاردنمیگوید کهاز
اینلحاظکشور چینسهمزیادینداشتهاست. شاردندر دنبالهیبحثخود
یادآور میشود کهایرانیانبهعلومبیشاز هر چیز دیگر توجهدارند و بعد
از مسیحیاناروپایی، حتیدر مقایسهبا مردمچین،
دانشمندترینمردمجهانند . شاردنچینیانرا با وجود شهرتو غنیو
ثروتعمومیآنها واقعاً دانشمند نمیداند، خاصّهدر علمستارهشناسیآنها
را بسیار کوتهنظر معرفیمیکند.
ایرانیان، شیفتهعلماند
1-9- از طرفدیگر میگوید کهایرانیانبهعلما و
دانشمندانارجزیادیمینهند و احترامآنها را نگهمیدارند. بعضیاز
افراد تمامعمر خود را صرفتحصیلعلممیکنند،
بدوناینکهمشکلاتخانوادهو تعداد اطفالو یا مقاماتدولتیبتوانند آنها
را از اینکار منصرفنماید؛ حتیفقر مانعاز پرداختنآنها بهعلمنمیشود.
آنها کودکانخود را بهمکتبمیفرستند و آنچهعجیبمینماید،
ایناستکهحتیبزرگسالانبا ریشو پشمنیز از
اینکهبرایتحصیلبهاینمراکز تعلیماتیبروند، ابائیندارند؛ در ایراندر
واقعدر هر سنیمیتوانطالبعلمشد، چهدر چهلسالگیو پنجاهسالگیباشد
و چهدر شصتسالگی. در اینمراکز افراد زیادیدیدهمیشوند کهدر
عینحالکهشاگرد هستند، استاد همهستند، یعنیگروهیکهخود درسمیخوانند
و در عینحالدرسمیدهند.
ایرانیانشاگرد را «طلبه» (لفظبهعینهآوردهشدهاست) مینامند،
یعنیکسیکهعلمرا طلبو جستجو میکند کهتقریباً همانمفهوم«فیلسوف»
را دارد. استادان«ملا» و یا «آخوند» گفتهمیشوند و عنوانمجتهد
بهکسیاطلاقمیشود کهدر تمامعلومدینیتبحر داشتهباشد.
چنینشخصیبهمنزلهیهاتفغیبیتلقیمیشود و
ایرانیانبهسهولتاینعنوانرا بهافراد نمیدهند.
البتهایننوععنوانرا کسینمیدهد و بیشتر توجهخاصّ
مردمبهفردیدانشمند استکهاو را بهاینمقاممیرساند.
شاردندر دنبالهیگزارش خود اشارهبه72 رشتهو یا فناشارهمیکند
کههیچگاهفهرستدقیقاینرشتهها را نمیتوانبهدستآورد و
اینرقماصطلاحیبیشنیستو صرفاً اشارهبهتعدد و کثرتعلومدارد.
بهدنبالاینبحثشاردنبهسبکخود
بهترسیمسیمایطلبههایایرانیمیپردازد و میگوید کهآنها کاملاً
مثلیک«فیلسوف» رفتار میکنند؛ در تمامامور کلاً سادگیرا پیشهیخود
میسازند؛ لباسبسیار سادهایمیپوشند کهاغلبسفید استو بهندرتبر
تنآنها میتوانلباسرنگینو یا زردار و حریر دید.
ایرانیها فقطافرادیرا واقعاً دانشمند میدانند کهدر کلّ علومتبحر
داشتهباشند و کسیرا کهفقطدر یکرشتهتخصصداشتهباشد، دانشمند
بهحسابنمیآورند. بهنظر ایرانیان، علومزنجیروار بههممربوطاند و
شخصناگزیر استاز ابتدا تا انتها بهمطالعهیآنها بپردازد. در اینجا
شاردناظهار نظر میکند کهشاید بههمینعلتاستکهآنها نمیتوانند در
یکیاز رشتههاییکهدر اروپا پیشرفتفراوانداشته، تبحر کاملحاصلکنند.
همچنیناظهار میدارد کهنظر اصلیایرانیانمتوجهعلومبرهانیاستو
برایگفتهها و نظرگاهمؤلفی(تجربی) خاصاهمیتیقائلنمیشوند و
سعیدارند کهبهنحو مبنائیو اصولیو محکماستدلالکنند.
سپسشاردنمتذکر نکتهیمهمیمیشود و میگوید (ص 95)
ایرانیانتمامعلوممشخصو گستردهیما اروپاییانرا دارند، بهجز
نظامهایجدید کهمنجر بهکشفیاتجدیدیشدهاست. با اینحالبهنظر
شاردنخیلیاز مطالبیکهدر اروپا رایجشده، در کتابهایقدیمیاعرابو
ایرانیان، بهصورتیمبهمو با وضوحکمتر بودهاست. او بهدنبالبحثخود
مینویسد کهایرانیاندرسهایخود را - مثلاروپاییان- از
ولیشاردننخستینکسیاستکهبا
حضور در محلو بر اثر آشناییبا دانشمندانو متخصصانایرانیاز
جریاناتفکریآندورهگزارشدادهاستو با وجود
جنبهیاجمالییادداشتهایاو کهاز محدودهیخبررسانیمتداولفراتر
نمیرود، تأملدر گفتههایاو بسیار مفید و آموزندهبهنظر میرسد.
صرفو
نحو آغاز میکنند و بعد بهعلمکلاممیپردازند، خاصّهاگر
سنشاناندکیبالا باشد. بعد بهفلسفهو ریاضیاتو سپسبهعلمنجومو
طبرویمیآورند. از طریقنجومو طبمیتواندر
ایرانثروتزیادیبهدستآورد و صاحبمالو منالشد.
ایرانیانکدامنویسندگانرا دوستدارند؟
1-10- بهنظر شاردن، ایرانیاننویسندگانو مؤلفانیرا کهمورد پسند آنهاست، در سهگروهقرار میدهند:
1- هماننویسندگانمعروفیونانیکهمورد پسند اروپاییانهماست.
2- نویسندگانعربکهبیشتر از متونیونانیترجمهو اقتباسکردهاند و یا
آنها را شرحو بسطدادهاند و گاهیمطالبیرا هماز خود اضافهکردهاند،
بدوناینکهاز اصولنویسندگاناصلیخارجشدهباشند.
3- نویسندگانخودشانکهآنها نیز بیشتر بر اساسآثار قدما بهکار پرداختهاند.
شاردنمیگوید در مورد مؤلفانقدیمی، ایرانیانهمانقدر مطلعهستند
کهاروپاییان. استادانقدیمیآناندر فلسفه، سقراطو افلاطونو ارسطو
هستند. در ریاضیاتبهارشمیدسو اقلیدسو تئودوز و مِنِلوسو آپولونیوسو
بطلمیوستوجهدارند. در طببقراطو جالینوسرا میشناسند و در
علمهیئتکهتبحر و موفقیتآنها حتیبیشتر است، باز بهبطلمیوسنظر
دارند.
ایرانیانو عشقبهخواجهنصیر
1-11- شاردندر مورد دانشمنداناصیلایرانیاشارهبهخواجهنصیر
طوسیمیکند و میگوید کهاو کلاً در میاندانشمندانمتأخر
آسیاییجایگاهخاصّیدارد و بسیار مورد علاقهو احتراماست. در مورد
خواجهنصیر توضیحبیشتریمیدهد و میگوید او 450 سالپیشزندگیمیکردهو
بهخانوادهیاصیلیتعلقداشتهاستو بهسببعلمو حکمتشصاحبثروتو
شهرتفراوانشدهو مدتیطولانینیز رئیسانجمنتاتارها (منظور
شاردنمغولها است) بوده است. خواجهنصیر اصلاً در خراسان،
منطقهایکهاز آنجا دانشمندانزیادیبرخاستهاند، متولد شدهاست. بعضیها
گفتهاند کهاو یونانیبلد بودهاست، زیرا آثار او از لحاظسبکِ
براهینیکهدر آنها اقامهشده، صبغهییونانیدارد. او در علمکلامو
فلسفهطبیعی (Philosophie naturelle) منطقو نظریهیفلکیات(کهاینها را
علمشریفمینامند) (شاردنبهعینهلفظشریفرا آوردهاست)، تبحر
کاملداشتهاست. در ریاضیاتو طبو اخلاقو در مورد تقسیماتفضائلو
انفعالات، مطالبزیادیرا بهنحویواضحو روشنبیانکردهاست.
کتابهایاو در علومریاضیو نجومبسیار مورد پسند استو بعضیاز
دانشمندانآنها را بهمراتببر آثار قدما ترجیحمیدهند. او
فرضیهیملکهشتمرا رد کردهاست.
شاردنبخشیازدهمکتابخود را با عنوان«دربارهیفلسفه» آغاز کردهاستو
شرحمیدهد کهایرانیانبههمهقسمتهاییکهدر اروپا
تحتعنوانفلسفهجمعآوریمیشود، میپردازند و در اینمورد
همانلفظیونانیفلسفهرا بهکار میبرند و یا بهطور رایجتر آنرا
«حکمت» مینامند. آنها حکمترا بهدو قسمتعمدهعقسیممیکنند:
مابعدالطبیعه(لفظمتافیزیکآوردهشده) کهمخصوصحوزهها
(بهزبانفرانسه Colleges نوشتهشده) استو علمالکلام(بهزبانفرانسه
theoligie نوشته) کهاختصاصبهمدارسدارد (Ecoles) . در اینرشتهیاخیر
از خداوند و صفاتاو صحبتمیکنند و از
اینلحاظمیانمتکلمانایرانیاختلافنظر زیادیوجود دارد.
بهنظر آنها در فلسفههایقدیمدو دستهو فرقهاصلیبودهاست:
طبیعیونکهاعتقاد بههیچعلتغیرمادینداشتهاند و
الهیونکهقائلبهروحتجربیبودهاند کهمادهرا بهحرکتدرآوردهاست.
در ایرانکنونی، آنها بیشتر بهعلممنطقو علمتفسیر و
همچنینبهطبیعیاتو مابعدالطبیعهمیپردازند. البتهفلسفهیرایجدر
تماممناطقشرقیهمانفلسفهمشاییاست. اعرابو
ایرانیانفلسفهافلاطونرا بهنحو دقیقنمیشناسند
(البتهشاردنبهتفکیکبهسنّتافلاطونیو نوافلاطونیاشارهنمیکند و از
اشراقیونهمحرفینمیزند). از طرفدیگر با اینکهارسطو را
معلماولمینامند، ولیمتناصلیارسطو را بهاندازهیکافینمیخوانند و
بیشتر با تفسیرهایابنسینا سر و کار دارند. بعضیاز اروپاییانتصور
کردهاند رسالههاییاز ارسطو کهاصلیونانیآنها از بینرفتهاست،
بهزبانعربیوجود دارد، ولیاینطور نیست، ایناناغلبآثار مفسرانرا با
آثار ارسطو خلطو اشتباهمیکنند. البتهبعضیاز آثار ارسطو
استکهکلمهبهکلمهو تحتاللفظیبهعربیترجمهشدهاست،
ولیایرانیانمعمولاً فقطمتونمفسرانی، همچونابنسینا و خواجهنصیر را
میخوانند، ولیدر مورد ابنرشد باید گفتکهایرانیاناطلاعاتبسیار
ناچیزیاز او دارند. شاردندر اولصفحه153 کتابخود،
اشارهبهاسمشخصیبهنامابوسعید علیکردهکهگویا در آنزمان، در رد
افکار ارسطو نوشتههاییداشتهاست.
بهگفتهیشاردندر ایراننهفقطفلسفه،
بلکهتمامرشتههایعلمیبهسهقسمتتقسیممیشود، مثلاً طبیعیاتو
مابعدالطبیعهو منطقکهدر ذیلطبیعیاتو همراهآن، ریاضیاتو طبرا قرار
میدهند و در ذیلمابعدالطبیعه، کلامنظریو اخلاقو حقوق(فقه) را و
همراهمنطق، خطابهو صرفو نحو را طبقهبندیمیکنند. شاردندر مورد
کیهانشناسی
.
اولینبار برهمنانو مرتاضانهندیبودهاند کهبهعلومپرداختهاند و
بهمرور سنتآنها بهکلدانیانو بابلیانمنتقلشدهو بعد از آنکهدر
ایرانو سوریهو مصر پیشرفتحاصلکردهاز طریقبحرالاحمر بهفنیقییهو
سپسبهیونانرسیدهاست.
اظهار
میدارد کهتا ایناواخر اغلبمؤلفانایرانیمطابقنظر قدما
قائلبهنقاطمتقابلزمیننبودهاند و تصور میکردهاند
کهفقطیکسومزمینمسکونیاستو زمیندر دریا بهصورتمدور شناور است.
با اینحالشاردنبیانمیکند کهبعضیاز ایرانیانمتونیبسیار
قدیمیبهاو نشاندادهاند کهتعلقبهمؤلفیداشتهاستکهحدود هشتصد و
پنجاهسالپیشزندگیمیکردهو ادعایشبر اینبودهکهزمیندور تا دور
مسکونیاستو نقاطمتقابلهمدر آنوجود دارد (شاردناسماینمؤلفرا
نیاوردهاست). البتهدر آنزمانگفتهیاینمؤلفمورد پسند نبودهاست،
ولیاخیراً بهسببمسافرتاروپاییانبهکشور ایرانبا دور
زدنقارهیآفریقا، آنها متمایلشدهاند
کهبهنقاطمتقابلزمینقائلشوند.
شاردناشارهمیکند کهایرانیانبهکثرتعوالمقائلهستند،
یعنیجهانهاییکهکاملاً غیر از جهانماست. او باز میگوید
کهفلسفهیاپیکوروسو ذیمقراطیسدر ایرانمورد توجهنیست، اما افکار
فیثاغورسرا خوبمیشناسند. اینفلسفهیاخیر در هندوستانهمرایجاست.
بهنظر شاردنتماممردمِ آسیاییِ
بتپرستگرایشبهنوعیفلسفهیفیثاغورسیدارند. فلسفهیفیثاغورسنزد
مسلماناننیز تدریسمیشود و بهخصوصآنهاییکهصوفینامیدهمیشوند،
بهاینفلسفهتوجهدارند.
صوفیسمایرانیاز دیدگاهشاردن
1-13- از اینقسمتبهبعد شاردنبهگزارشیدر مورد
فرقهصوفیانایرانیمیپردازد
کهشاملبحثیطولانیدربارهیریشهیکلمهصوفیاست و مطلبعمیقیدر
آندیدهنمیشود. در صفحهی154 گفتهاستکهسنتصوفیاندر ایراناز
سال200 هجریبا شیخابوسعید ابوالخیر آغاز شدهو یکیاز کتابهایمورد نظر
اینفرقه« گلشنراز » است. دیگر اینکهافکار صوفیانرا نمیتوانعمیقاً
مطالعهکرد، زیرا آنها حقایقعمیقباطنیخود را بروز نمیدهند و
متوسلبهسرّ و راز میشوند. با
اینحالبهعقیدهیشاردنصوفیهایرانبیشتر در سنتفیثاغورسهستند، زیرا
آنها بهنفسجهانیاعتقاد دارند و بهحق، جنبهیباطنیمیدهند و آنرا
در نهاد خود میدانند و از اینجهتاستکهمسلمانانرسمیمؤمن، آنها را
بیدینمیانگارند و با آنانبهمخالفتمیپردازند. شاردناز جُنید
بهعنوانپادشاهصوفیانناممیبرد و مطالبتکراریزیادیمینویسد
کهلزومیندارد کلّ آنها را در اینجا بیاوریم.
تحلیلیاز آثار شاردن
1-14- بهطور کلیگفتههایشاردندر مورد علمو فلسفهدر دورهیصفویو
حتیآنچهاو در فصلیجداگانهدر مورد دینایرانیانو کلامشیعینوشتهو ما
مستقیماً بداناشارهنمیکنیم، از حدّ خبررسانیو
گزارشسادهیمسافریاروپایی- هر چند کهشخصاً بسیار کنجکاو و
دقیقبودهباشد - تجاوز نمیکند و کاملاً معلوماستکهاو مستقیماً
بهکتابهایمتخصصاندسترسینداشتهو منظورشدر
درجهیاولجمعآوریاطلاعاتعمومیبودهاست، شاید اینامر جز در مورد
نجومو خاصّهاسطرلابصدقنکند کهایرانیانرا در اینزمینهبسیار متبحر و
ماهر میدانستهاست. با اینحالهمینگزارششاردنحاوینکاتیاستکهاز
لحاظموضوعمورد مطالعهما، اهمیّتبسیار زیادیدارد.
او در مورد ایرانیانبهارتباطاجتنابناپذیر
میانعلومبهنحویاشارهمیکند کههیچرشتهاینمیتواند بهتنهاییو جدا
از بقیهارزشو اعتبار مستقلیداشتهباشد. ایناعتقاد کهریشهدر
تاریخباستاندارد و در تمامفرهنگهایمللقدیمتا حدودیمشترکاست، با
اینکهاز لحاظاصولینمیتوانبر آنانتقادیوارد دانست، اما در عصر جدید
عملاً اخذ علومو فنونجدید اروپاییرا - چهدر ایرانو چهدر
ممالکمشابه- با مشکلرو بهرو ساختهاست. الزاماً انکار
لزومشناختعلمجدید مطرحنیست، بلکهبیشتر
مسئلهناهماهنگبودناینعلمبا اصولکلّیشناختسنتیاستکهمانعاز
توجهواقعیبهآنمیشود، گوییهیچچیزیاز لحاظاصولیواقعاً نمیتواند
جدید باشد و امکانتعویضنظرگاهممکننیست. در واقعاز اینلحاظ،
مسئلهاصلیمسئلهعلمنیست، بلکهمسئلهفلسفهو زیربنایفکریعلمجدید
است.
تأثیر بیکنبر شاردن
1-15- آنچهشاردنمیگوید،
بدوناینکهکوچکتریناشارهایبهفرانسیسبیکن(9) کردهباشد،
بیشباهتبهنظر کلّیاینفیلسوفو لزومتوجهبهروشها و نظامهایجدید در
اخذ علومنیست. ذهنباید خود را از اسارتبتهاییکهمانعاز تجسساتجدید
میشوند، برهاند و عقلبرایاستخدامطبیعت، در مقابلآنسر تعظیمفرود
آورد و متوسلبهمشاهدهو آزمایشو مقدماتلازمبراینتیجهگیریاز آنها
شود. منظور شاردننیز از گفتناینکهایرانیانبا نظامهایاروپاییو
کشفیاتجدید آشنا نیستند، همینمطلباست.
جایخالیمیرداماد و ملاصدرا!
1-16- مسئلهیدیگریکهدر نوشتهیشاردنعجیبمینماید، ایناستکهاو
کوچکتریناشارهایبهفلاسفهیاصلیآنعصر ایران، همچونمیرداماد و
ملاصدرا و غیرهو غیرهنمیکند. وقتیکهشاردنبراینخستینبار
بهایرانمیآید، در حدود 35 سالاز فوتمیرداماد و 25 سالاز فوتملاصدرا
میگذشتهاست، میتوانحدسزد کهاسامیآنها دیگر نزد
عامهیمردمشهرتینداشتهو شاردناز آنجا کهحتیاگر اسمآنها را نیز
شنیدهبود، بیآنکهموضعو نظرگاهخاصّ آنها را فهمیدهباشد، آنانرا جزو
کلّ گروهمتکلمانشیعیبهحساب
ریشهیشرقیفلسفهرا
همنمیتوانانکار کرد، مثلاً بهطور کاملمیتواناصولفکریهندیها از
نزد قدیمیترینمتفکرانیونان، همچونفیثاغورسیافتکهبهتناسخ(7)
قائلبود و نیز ذیمقراطیسو اپیکوروسکهبهاجزایلایتجزا (8)
قائلبودهاند. شاردنمیگوید کهاز اینلحاظکشور
چینسهمزیادینداشتهاست. شاردندر دنبالهیبحثخود یادآور میشود
کهایرانیانبهعلومبیشاز هر چیز دیگر توجهدارند و بعد از
مسیحیاناروپایی، حتیدر مقایسهبا مردمچین، دانشمندترینمردمجهانند .
میآورد
و در گزارشکلّیخود نیازینمیبیند کهدربارهیکلامشیعیصحبتیکند و
بهیقیندر آنحدّینبودهاستکهواقعاً بتواند نظرهایمختلفتخصصیآنها
را در اینزمینهبیانکند. با اینحالبا توجهبهریشهیتاریخیجریان،
او از ابنبابویهنامبردهاست؛ در همانصفحهاز ابونصر
همنامبردهاستو همانطور کهاشارهکردیم، علاوهبر ابنسینا و
فارابی، با تفصیلبیشتر راجعبهخواجهنصیر صحبتکردهاست. شاردنبدون
شکاسمخواجهنصیر را نهفقطاز متکلّمانشیعی، بلکهاز منجّمانو
ریاضیدانانایرانو همچنینشاید نیز در عثمانیو هندوستانشنیده بودهو
یا افرادیسر و کار داشتهاستکهآثار او را بیشتر از آثار میرداماد و
ملاصدرا میشناختهاند و همینمطلب، با توجهبهجوّ فکریشاردن،
قابلتأملو حائز اهمیّتفراواناست.
شاردناز هر لحاظبهعصر جدید تعلقدارد و بهسببآنکهپروتستانو هوگِنو
بود، بر خلافسنتهایقدیمیفکریاروپا، فلسفهرا
معنایکلامطبیعیتلقیمیکردهاست، یعنیکلامیکهنهفقطمبتنیبر
عقلانساناست، بلکهبهمشاهدهو آزمایشو دادههایتجربیتوجهدارد و
امور را بر حسبروشدقیقدر مجموعهو نظامکاربرد واحدیقرار میدهد و از
اینلحاظ، با در نظر داشتنابعاد بسیار مختلفآثار خواجهنصیر و
توجهخاصیکهشخصاو بهکلّ علوم، خاصّهبهریاضیو هیئتداشتهاست، او
و دنبالهروهایویرا در قرنهفدهممیلادی، به
متجدّداناروپایینزدیکتر میدیدهاستو امکاناستفادهو
بهرهبرداریبیشتریرا برایغربیاندر ایننوعآثار تصور میکردهاستتا
آثار متفکرانیاز قبیلمیرداماد و ملاصدرا کهبههر طریقبهنظر او در
آنزمانبرایافکار آنها نمیشد کاربردیعمومیتصور کرد.
با توجهبهاینکهدر فلسفههایعصر جدید اروپا بهنظامها و
روشهایعلومجدید میپردازند، بهطوریکهگروهیفلسفههایآنعصر را
فقطنوعیشناختروشعلوممیدانند، طبیعیاستکدر آنعصر از نظرگاهفرد
اروپاییتمامعیاری، همچونشاردن، آثار خواجهنصیر از آثار
دیگراناهمیتبیشتریداشتهباشد، خاصّهآنکهامکانتخصصیکردنو
پیشرفتدادنهر یکاز رشتههایمختلفدر کلّ آثار
دایرةالمعارفیخواجهنصیر وجود دارد و حرکتشناختآنها احتمالاً
بهشناختهایجدید دیگر منجر خواهد شد، نهاینکهاینحرکتالزاماً
بهسکونگراید و دیگر نتیجهاینداشتهباشد. (10)
تأثیراتشاردندر اروپا (تأثیر سفرنامهشاردنبر روحالقوانینمنتسکیو) 1-17-
سفرنامهشاردندر آخر قرنهفدهمو اوایلقرنهجدهمدر اروپا
فوقالعادهطرفتوجهقرار گرفتو مردمعادیکهدیگر از
صحبتدربارهیترکهایعثمانیو بهاصطلاحاز «ترکبازی» خستهشدهبودند،
دربارهیایرانبهبحثو گفتگو پرداختند کهالبتهبعد از
ایرانهمنوبتشناختفرهنگو هنر چینرسید و در قرنهجدهماینکشور بیشاز
هر کشور دیگر آسیاییمورد نظر اروپاییانقرار گرفت.
تأثیر سفرنامهیشاردندر آثار ادبیو نوشتههایزیادیدر آخر قرنهفدهمو
خاصّهدر قرنهجدهمبهچشممیخورد. منتسکیو نهفقطدر کتابمعروفخود،
نامههایایرانی، کهنوعینوشتهیانتقادیاز جامعهیفرانسهو در
عینحالرمانیعاطفیبهسبکشرقیِ رایجآنزماناست، تحتتأثیر
شاردنبوده، بلکهدر آثار جدیتر خود نیز، همچونروحالقوانیناز
سفرنامهیشاردنبهنحویالهامگرفتهاست. در
اینزمینهمیتوانبهاعتقاد او بهتأثیر آبو هوا و غیرهدر
نحوهیمعیشتمردمو نظامحکومتیآنها اشارهکرد و یا شباهتبعضیاز
گفتههایاو را در مورد اوصافحکومتهایاستبدادیبا نظر شاردنمقایسهکرد.
شاردنعقیدهداشتهاستکهسرمایهدر ایراناز هر کشور دیگر در
جهانمتغیرتر استو منتسکیو بهنحو دیگر رابطهایمیانعدمامنیتمالیبا
نظامحکومتیو اوصافجغرافیاییبرقرار ساختهاست.
از اینلحاظ، شاردنبهنظر عدهایاز محققانفقطاز
لحاظشناختسنگهایقیمتیتبحر نداشته، بلکهاز لحاظسیاسینیز
اطلاعاتدقیقیکسبکردهو میتوانستهاستصور مختلفدولتها و حکومتها را
تشخیصدهد و آنها را بسیار دقیقتعریفکند. آنچهمسلماستاینامر
استکهشاردندر اینمورد بهاندازهیمنتسکیو و حتیولتر کهبعد از او
زندگیمیکردهاند، از حکومتپارلمانیانگلستانشگفتزدهنبودهاستو بعد
از اینکههیجدهسالآخر عمر خود را کهدر انگلستانگذراند
بهعیوبحکومتسلطنتپارلمانیاینکشور واقفشد. او کهدر
سحرگاهحکومتمطلقهیلوئی(11) چهاردهممتولد شدهبود و با
هماننوعحکومتدر عثمانیو ایرانو دستگاهمغولدر هندوستانآشنا
شدهبود، باز هماز نتایج«لیبرالیسم» سیاسیِ نوعاروپاییمطمئننبود
کهتا حدودیتوسطجانلاکمعرفیو بیانشدهبود و با بدبینیاز
آنصحبتمیکرد.
سفرنامهشاردن، هنوز همخواندنیاست1-18-
در خاتمهدوبارهلازمبهیادآوریاستکهزباندانیشارد نو
اطلاعتعمومیاو در جغرافیا و تاریخو مردمشناسیو غیرهو
خاصّهتعمقواقعبینانهیاو در وضعکشورها و نحوهیزندگانیمردمو
نوشتههایاو در مورد ایراندورهیصفویدر عینسادگیو بیادعاییبسیار
دقیقو کاملاً مستند جلوهمیکنند، بهطوریکهبا گذشتزمانو با
توجهبهآنچهبعداً رخدادهاست، گوییبا بازگشتبهیادداشتهایمختلفاو
میتواناحتمالاً بهنکاتبسیار ظریفیپیبرد کهدر هر صورتدر فهمسیر
تحولتاریخو فرهنگایرانعصر جدید حائز اهمیتیفراواناست. (12)
پانوشتها
1. Huguenot.
2. Chevalier.
3. Normandie.
4. Le couronnement de Soleimaan.
5. Gr. Grelot.
6. Esculape.
7. لفظ Metempsychose را بهکار بردهاست.
8. Atomes.
.(م.1626-1561) 9. Bacon
10. لازمبهتذکر استکهسرجانملکمکهدر زمانفتحعلیشاهقاجار بهایرانآمدهتقریباً بههمیندلیلاز خواجهنصیر صحبتکردهاست.
11. Absolutisme.
شغل دوم درآمد اول سلام دوست عزیز اگربدنبال راهی مطمئن و ،ساده و بدون هزینه برای کسب درآمد هستید؟. سیستم تبلیغاتی 2horse mail مرکزی ایده ال برای شما خواهد بود.!!!! *** سیستم ایرانی و به زبان فارسی *** ثبت نام رایگان *** 3000 تومان جایزه عضویت *** کسب 50 تا 100 تومان به ازای خواندن هر ایمیل کسب 20 تا 50 تومان به ازای کلیک بر روی بنر ها *** ***کسب 1000 تومان به ازای معرفی هر نفر به سایت *** کسب درامد با 4 مرحله زیر مجموعه *** امکان پرداخت مستقیم درامد به بانکهای داخل کشور فرصت را از دست ندهید برای عضویت روی لینک زیر کلیک کنید http://www.2-horse-mail.com/Join.asp?ref=omidgh پرداخت این سایت صد درصد است و جای هیچ گونه نگرانی در مورد متقلب بودن ان نیست همان طور که تاکنون درامد ده ها نفر پرداخت شده است در صورت نیاز به راهنمایی و یا هرگونه سوال و مشکل دیگر به سایت زیر مراجعه کنید www.topmoney13.mihanblog.com لطفا این پیغام را به همه دوستان خود ارسال کنید تا همه از این فرصت استفاده کنند متشکرم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
شغل دوم درآمد اول
سلام دوست عزیز
اگربدنبال راهی مطمئن و ،ساده و بدون هزینه برای کسب درآمد هستید؟.
سیستم تبلیغاتی 2horse mail مرکزی ایده ال برای شما خواهد بود.!!!!
*** سیستم ایرانی و به زبان فارسی
*** ثبت نام رایگان
*** 3000 تومان جایزه عضویت
*** کسب 50 تا 100 تومان به ازای خواندن هر ایمیل
کسب 20 تا 50 تومان به ازای کلیک بر روی بنر ها ***
***کسب 1000 تومان به ازای معرفی هر نفر به سایت
*** کسب درامد با 4 مرحله زیر مجموعه
*** امکان پرداخت مستقیم درامد به بانکهای داخل کشور
فرصت را از دست ندهید
برای عضویت روی لینک زیر کلیک کنید
http://www.2-horse-mail.com/Join.asp?ref=omidgh
پرداخت این سایت صد درصد است و جای هیچ گونه نگرانی در مورد متقلب بودن ان نیست همان طور که تاکنون درامد ده ها نفر پرداخت شده است
در صورت نیاز به راهنمایی و یا هرگونه سوال و مشکل دیگر به سایت زیر مراجعه کنید
www.topmoney13.mihanblog.com
لطفا این پیغام را به همه دوستان خود ارسال کنید تا همه از این فرصت استفاده کنند متشکرم